تو به من خندیدی.....

سال ها پیش از این به من گفتی که مرا هیچ دوست میداری ؟

گونه ام داغ ز سرخی شرم  شاد و آهسته گفتمت آری

باز دیروز جهد می کردی تا ز عهد گذشته یاد آرم سرد و بی اعتنا تو را گفتم که دگر دوستت نمی دارم

ذره های تنم فغان کردند که خدا را دروغ میگوید جز تو نامی ز کس نمی آرد جز تو کامی ز کس نمی جوید

دوستت دارم و نمی گویم تا غرورم کشد به بیماری

زان که می دانم این حقیقت را که دگر دوستم نمی داری.........

ارسالی از دوست عزیزم الهام.

نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت 18:13 توسط نونا| |


Power By: LoxBlog.Com