تو به من خندیدی.....
سال ها پیش از این به من گفتی که مرا هیچ دوست میداری ؟ گونه ام داغ ز سرخی شرم شاد و آهسته گفتمت آری باز دیروز جهد می کردی تا ز عهد گذشته یاد آرم سرد و بی اعتنا تو را گفتم که دگر دوستت نمی دارم ذره های تنم فغان کردند که خدا را دروغ میگوید جز تو نامی ز کس نمی آرد جز تو کامی ز کس نمی جوید دوستت دارم و نمی گویم تا غرورم کشد به بیماری زان که می دانم این حقیقت را که دگر دوستم نمی داری......... ارسالی از دوست عزیزم الهام.
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |